ماهان جونماهان جون، تا این لحظه: 9 سال و 25 روز سن داره

ماهان ماه تابانم

پایان ماه ششم

هم اکنون قد کودک شما به 30.48 سانتی‌متر رسیده و وزن آن 680 - 560 گرم است. (وزن اقاپسرم توسونوی هفته25(15دی)715گرم بود_طول ران:45mmدورشکم192mm)او دیگر صورت زیبایی که به زودی خواهید دید را پیدا می کند. در این هفته، گوش‌ها و چشمان او در جای خود قرار می گیرند. او دیگر به حدی بزرگ شده که قادر به حرکت زیاد و ملق زدن در رحم نمی باشد. ولی هنوز از روی کنجکاوی دستهای خود را به همه جا می کشد. علاوه بر آن با کمک گوش‌های خود با صداهای اطراف بیش از پیش در ارتباط است. اگر صدای بلندی او را ناراحت کند، می تواند تا ساعت‌ها نا آرام باشد. دست‌ها و پاهای خود را کش داده و آن‌ها را به بند ناف می کشد.  به صداهای خیلی بلند حساس است...
21 دی 1393

ژیمناست کوچولوی مامان

سلام بر اقاپسرمامان جوجه مامان الان توهفته 24ومامان حر کاتتوخیلی خوب حس میکنه البته ابنوبگم روزی که انیسا جون بدنیا اومد یعنی 27اذروقتی از بیمارستان برگشتم واسه اولین بار حرکاتتوواضح حس کردم الان دیگه شیطونیات بیشترشدهو لگد میزنی لگدات انقد محکمه که ازروی لباسم میشه تشخیص داد(قربون پاهای کوچولوت) کاراین روزای من شده شکاراین لحظه  ها ولی تامیام فیلم بگیرم از ورجه وورجهات اروم میشی نیم ساعت دوربین روشنه تکون نمیخوری همین که خسته میشم میذارمش کنار دوباره فضول میشی(قیافه من تو این لحظات توهم که حتما ایجوریی ) ...
5 دی 1393

پایان ماه پنج

سلام به توت فرنگی کوچولوی20هفته ایمون دیروز13اذرهمراه مامان جون عمه فهیم عمه نعیم وخاله محبوب رفتیم سونو(عمه فهیمم نی نی داره،نی نیش 7هفتشه)اقای دکتر بهمون اجازه داد ازسونومون فیلم بگیریم فقط خاله محبوب گوشیش یه کوچولوشارژ داشت تونستیم ازسونوت فیلم بگیریم (شنبم بابابایی رفتینو صوباره صدای قلب کوچولوتو شنیدیم وبابایی صداشوضبط کرد)اقای دکتر گفتن نی نی تون قطعا پسره راستی خوابم بودی الهی قربونت برم من،بهارجون نی نی دایی مسعودامروز فرداس که به دنیا میادو مامانی عمه میشه  واما احوالات جوجمون درپایان ماه پنج :  در این زمان از بارداری، اثر انگشتان دست و پاهای کودک که منحصر به فرد هستند نمایان می‌شوند. در این زمان کودک شما...
14 آذر 1393

جواب تریپل

سلام  بر ماهی کوچولوی تنبل مامان امروز وارد 18 هفتگیت شدی ولی هنوز تکون نخوردی(شایدم من احساس نمیکنم) امروز جواب ازمایش تریپل اومد خداروشکر مشکلی نداشتی عزیزم ...
21 آبان 1393

جنسیت جوجه مون

سلام بر جوجه کوچولوی مامان امروزشنبه 17ابانه بابایی رفتیم واسه سونوی انومالی وتعیین جنسیت همچی روبراه بود بابایی ازاقای دکتر پرسید جنسیتشم معلومه؟ اقای دکتر گفتن بله به احتمال خیلی زیاد پسره ،عزییییییییییزم اصلا باورم نمیشه ،قربونت برم من،ایشاا.. سالم باشی خوگشل مامان ...
17 آبان 1393

پایان ماه چهارم

سلام جوجه کوچولو امروزچهارشنبه14آبانه(دیروزعاشورابود)چهار ماهگیت تموم شده ویه روزه که وارد ماهگی(هفته17) شدی بابابایی رفتیم شبکه وصدای قلبت کوچولوتو بلاخره شنیدیم و یه عالمه بابابایی قربون صدقت رفتیم خانوم دکتر گفتن توهمین هفته 17سونوی انومالی وتعیین جنسیتو انجام بدم وقرار شد شنبه یعنی سه روز دیگه بریم سونو(همه میگن بهت میاددختر داشته باشی حتی خودمم احساس می کنم دخملی ولی واسه منو بابایی فقط وفقط سلامتیت مهمه دختر یاپسر فرقی نمیکنه مهم اینه که خداجون بهمون یه نی نی سالم بده) وضعیت جوجه کوچولودر پایان  ماه چهارم : توهفته16 چشم‌ها و گوش‌ها به جلوتر حرکت می‌کنندو عضلات گردن نیز قوی‌تر شده و سر نیز حرکت می&zw...
14 آبان 1393

اولین لباس نی نیمون

سلام عزیزم دیروز پنجشنبه8ابان(شما تو هفته15هستی) بابارفتیم ازمایش تریپلو دادم بعدشم رفتیم واست اولین لباستو بایه شیشه شیر خریدیم ضمنا اولین خریدمون واست یه قران بود که الان رو در اتاقت اویزه مبارکت باشه خوگشلم ...
9 آبان 1393

پایان سه ماه اول

سلام برمسافرکوچولوی مامان بلاخره تنبلی روگذاشتم کنارو اومدم به وبت سربزنم ماه  از سفرنه ماهت تودل مامانی میگذره تاالان که مشکل خاصی نداشتم بجز ویار(به مرغ بادمجون قورمه سبزی سس مایونز)که باعث شد یه ماه مهمون مامانی باشیم(ماه دوموکلا خونه مامانی قربونش برم تلپ بودم)واما وضعیت توت فرنگیمون که شماباشی تواین سه ماه ماه اول : تنها یک هفته از زمان اتصالت( که اندازه یک هسته سیبی )به دیواره رحم می گذره.  جفتو بند ناف، هر دو فعال شدن که اکسیژن و مواد غذایی را بین منو فسقلیم انتقال میدن ،خوشه ای از سلول‌ها، قلبتوکه حتی از یه نقطم کوچک‌تره، تشکیل میدن. مغز و نخاعتم شروع به تشکیل شدن کردن ماه دوم : چشم‌...
21 مهر 1393

بهترین خبرعمرم

سلام خوگشلم بلاخره انتظار به پایان رسیدو امروز صبح ساعت11همراه بابایی ومامان جون رفتیم سونو دل تودلمون نبود یه ربع طول کشید تاخانوم دکتر اومد نفرسوم رفتم داخل روتخت درازکشیدم قلبم داشت ازجا کنده میشد چشمم فقط به لبای خانوم دکتر بود و دعا میکردم خبرای خوب اززبونش بشنوم بلاخره خانوم دکتر لب به سخن گشودنوگفت همچی خوبه نی نیتون هفته و روزشه پنج هفته بعدم واسه غربالگری ببا وااااااااااااای نمیدونی چقدخوشحال شدییم توراه برگشت بابایی به عمه فهیم پیام داد که داری عمه میشی متن پیام عمه فهیم:سلام حیف نمیتونم جیغ بکشم به ملیحه تبریک بگو قربونش بره عمه خودمم به مامانی زنگ زدم  مامانییم خیلی خوشحل شد خاله محبوبم پیام داده ...
8 شهريور 1393